به طور کلی ارتباطات انسانی را به دو مقوله کلامی و غیرکلامی تقسیم می کنند. بیشتر متخصصان تعلیم و تربیت، ارتباط را نوعی رابطه دوطرفه می دانند، هر چند که رابطه یکطرفه نیز ممکن است وجود داشته باشد. ارتباطات معلم شاگرد هر دو ویژگی را دارد. هم کلامی و هم غیرکلامی است. معمولاً دوطرفه و گاه یکطرفه است که می توان به شکل زیر ارتباط دورانی را نشان داد:
در این حالت ارتباط هم برای فرستنده و هم برای گیرنده آموزنده است زیرا بازخورد دریافت می کنند.
هرگاه معلم مطرح کننده سؤال یا اظهارکننده پیام و مطلبی است باید در نهایت بداند و اکنش شاگردان نسبت به آن چه بوده است(بازخورد). عمده ترین مسأله و مهمترین مهارت هنگام تدریس، برقراری ارتباط صحیح میان معلّم و شاگردان است. چنانچه این رابطه به خوبی برقرار شود، هدفهای آموزشی با کیفیت و سهولت بیشتری تحقّق می یابند. برقراری ارتباط دارای اصول و فنون شناخته شده ای است که آشنایی با آنها برای معلّمان ضرورت دارد. برخلاف روابط جامد مکانیکی، رابطه معلم با شاگردان در کلاس درس از نوع روابط پیچیده انسانی است و در برقراری ارتباط انسانی عوامل متعدد و گوناگونی موثرند. در این مقاله به معرفی اصولی روانشناختی می پردازیم که معلم با رعایت آنها می تواند در کلاس درس با دانش آموز روابطی سالم با پیامهایی سالم که به شخصیت دانش آموز در موقعیتهای مختلف لطمه نزند، برقرار کند.
معلم نقش مهمی در سلامت فکری و روانی دانش آموزان دارد. به طوری که مطالعات نشان داده است دانش آموزان معلمان متعادل، از تعادل روانی و آرامش بیشتری برخوردارند. <فاندرز> در تحقیقی بر روی ۱۹۶۵ دانش آموز در مورد اثر رفتار معلم روی دانش آموزان مطالعه و مشاهده کرد که در بسیاری از موارد رفتار غیرمستقیم معلم مانند جایزه دادن، قبول عواطف دانش آموز و ... موثرتر از رفتار مستقیم مانند سخنرانی، بحث و... است. آنچه در ارتباط بالغ کودک مهمترین موضوع محسوب می شود، کیفیت فرآیند آن است. کودک مستحق دریافت پیامهای سالم از بالغ است. سلامت روانی بستگی به این دارد که شخص به واقعیتهای درونی خویش اعتماد کند. چنین اعتمادی در فرآیندهای خاصی تولید می شود که ما در اینجا نمونه ای از این اصول را ذکر می کنیم. یکی از اصولی که آن را اصل اساسی ارتباط می نامیم بیانگر این است که معلم موفق کسی است که به موقعیت دانش آموز توجه می کند و معلم ناموفق آن است که منش و شخصیت دانش آموز را مورد قضاوت قرار می دهد. تفاوت اصلی میان ارتباط مؤثر و نامؤثر همین است.
به عنوان مثال دانش آموزی فراموشی می کند کتابی را به کتابخانه برگرداند که معلم موفق در برخورد با چنین دانش آموزی می گوید: موعد امانت تمام شده و کتاب باید به کتابخانه برگردانده شود. اما معلم ناموفق در این نوع ارتباط می گوید: تو خیلی بی مسئولیتی و همیشه تأخیر داری؟ و ... یعنی این که معلم با منش و شخصیت دانش آموز برخورد می کند و موجب عدم تعادل روحی و فکری و عدم ارتباط صحیح و منطقی میان خود معلم و دانش آموز می گردد و بر همین اساس باید همیشه درباره موقعیت صحبت شود نه درباره شخصیت دانش آموز.
پیامهای معمولی که معلمان در برخورد با دانش آموزان می دهند به چهار دسته تقسیم می شود:
در این پیامها معلم راه حل مشکل را خودش ارائه می دهد و انتظار دارد دانش آموز خریدار آنها باشد اما دانش آموز ممکن است همانطور که به او دستور داده شده و کاری را که معلم خواسته انجام ندهد طوری انجام دهد که معلم متوجه آن نشود.
این پیامها که دانش آموز را بدنام می کند از نوع قبلی بدتر هستند. چون شخصیت او را مورد حمله قرار می دهد یا اعتماد به نفسش را جریحه دار می سازد. مثل اینکه معلم به دانش آموز در جمع او بگوید: چرا توی کلاس اینقدر حرف می زنی؟ چطور می خواهی آخر سال قبول شوی و... چنین پیامها و هزاران نوع دیگر که روزانه به گوش دانش آموزان می رسد، نشان می دهد که دانش آموز آدم مسأله سازی است این گونه پیامها و پیامهای حاوی راه حل اجازه نمی دهند که دانش آموز بیاموزد که معلم هم آدم است و دارای نیازها و احساسات انسانی است. لذا پیامهای تحقیرآمیز یا بی ارزش تلقی می شوند و ممکن است موجب بروز تغییر مثبتی در رفتار نشود و دانش آموز در مورد شخصیت معلم نظرات منفی پیدا کند یا به عنوان دلایل بیشتر بر عدم لیاقت خود، از طرف دانش آموز به دل گرفته شود.
اینگونه پیامها از قبیل شوخی کردن، سر به سر گذاشتن و ... است. مثل اینکه امیدوارم بزرگ شدی معلم بشی و گیر یک کلاس صد نفره با شاگردهای مثل خودت بیفتی؟ به دلیل نجابت نسبی این دسته از پیامها برای معلمان وسوسه فرستادن آنها همیشه وجود دارد. اما به ندرت مؤثرند زیرا این پیامها اغلب مورد درک قرار نمی گیرند. حتی وقتی هم بگیرند دانش آموز از طریق آنها می فهمد که معلم صریح نیست بلکه غیرمستقیم و موذی است.
پیام هایی هستند که به صورت متن پیام است یعنی با من شروع می شوند مثل اینکه اگر دانش آموز وسط حرف معلم شروع به حرف زدن کرد، معلم به صورت صحیح می تواند با پیام من به او بگوید که دوست دارم حرفم را تمام کنم ولی اگر بخواهد به صورت تو پیام عمل کند به او می گوید که تو خیلی بی ادبی؟ چرا وسط حرف معلم حرف می زنی؟ لذا پیام های موفق که به صورت متن پیام شروع می شوند به دو دلیل می توان پیام مسئولانه نامید: ۱ معلمی که پیام من می فرستد مسئولیت شرایط درونی خود را به عهده می گیرد. ۲ پیام من، مسئولیت رفتار دانش آموز را به عهدهِ خود دانش آموز می گذارد.
روش های نوین تدریس
تعریف روش:
« روش در مقابل واژه ی لاتینی «متد » به کار می رود ، وواژه ی متد در فرهنگ فارسی « معین » و فرهنگ انگلیسی به فارسی «آریانپور »به :روش ، شیوه ،راه ،طریقه ، طرز ، اسلوب معنی شده است . به طور کلی «راه انجام دادن هر کاری » را روش گویند .روش تدریس نیز عبارت از راه منظم ،با قاعده و منطقی برای ارائه درس می باشد .
تقسیم بندی روش تدریس :
1 ـ روشهای تاریخی 2 ـ روشهای نوین « صفوی ، ص 239، 1370)
« اصطلاح تدریس ،اگر چه در متون علوم تربیتی مفهومی آشنا به نظر می رسد ،اکثر معلمان و مجریان برنامه های درسی با معنی و ماهیت درست آن آشنایی دارند . برداشتهای مختلف معلمان از مفهوم تدریس می تواند در نگرش آنان نسبت به دانش آموزان و نحوه ی کار کردن با آنها تأثیرمثبت یا منفی بر جای گذارد . برداشت چند گانه از مفهوم تدریس می تواند دلایل مختلفی داشته باشد ؛از مهمترین آنها ضعف دانش پایه و اختلاف در ترجمه و برداشت نادرست معلمان از دیدگاههای مختلف تربیتی است. گاهی آشفتگی و اغتشاش در درک مفاهیم تربیتی به حدی است که بسیاری از کارشناسان ، معلمان و دانشجویان این رشته مفاهیمی چون پرورش ، آموزش ،تدریس و حرفه آموزی را یکی تصور می کنند وبه جای هم به کار می برند . این مفاهیم اگر چه ممکن است در برخی جهات وجوه مشترک و در هم تنیده داشته باشند ، اصولاً مفاهیم مستقلی هستند و معنای خاص خود را دارند .
پرورش یا تربیت «جریانی است منظم و مستمر که هدف آن هدایت رشد جسمانی ، شناختی ، اخلاقی و اجتماعی یا به طور کلی رشد همه جانبه شخصیت دانش آموزان در جهت کسب و درک معارف بشری و هنجارهای مورد پذیرش جامعه و نیز کمک به شکوفا شدن استعداد آنان است » (سیف ،1379 ، 28 ) . بر اساس چنین تعریفی پرورش یک نظام است ، نظامی که کارکرد اساسی اش شکوفا کردن استعداد و تربیت شهروندانی است که هنجارهای مورد پذیرش جامعه راکسب کنند و متعهد به ارزشهای آن باشند . حتی بسیاری از صاحب نظران تربیتی کارکردی فراتر از کارکرد ذکر شده برای پرورش قائلند و معتقدند که القای ارزشها و سنتها و اخلاقیات پذیرفته شده جامعه به افراد یکی از قدیمی ترین دیدگاه پرورشی است ، به جای چنین کارکردی ،نظام تربیتی باید رشد مهارتهای شناختی از قبیل تفکر انتقادی ، تحلیل ارزشها و مهارتهای گروهی را در کانون کارکردهای خود قرار دهد تا زمینه ی مردم سالاری در جامعه فراهم شود . (میلر ،1983) گروهی دیگر نیز بر این باورند که نظام تربیتی باید عامل تغییر و تحول اجتماعی باشد . (فریره ، 1972 )
تحلیل مفاهیم و کارکردهای ذکر شده نشان می دهد که به هیچ وجه نمی توان مفهوم «پرورش » را با مفاهیمی چون آموزش ،تدریس و یا حرفه آموزی یکی دانست .پرورش مفومی کلی است که می تواند سایر مفاهیم را در درون خود جای دهد .
مفهوم آموزش برخلاف پرورش یک نظام نیست ، بلکه آموزش فعالیتی است هدفدار واز پیش طراحی شده ،که هدفش فراهم کردن فرصتها و موقعیت هایی است امر یادگیری را در درون یک نظام پرورشی تسهیل کند و سرعت بخشد .بنابراین آموزش وسیله ای است برای پرورش ، نه خود پرورش .آموزش یک فعالیت مشخص و دقیق طراحی شده است ؛پس هدفهای آن دقیق تر و مشخصتر و زودرستر از هدفهای پرورشی است .آموزش ممکن است با حضور معلم ویا بدون حضور معلم از طریق فیلم ،رادیو ،تلویزیون و سایر رسانه ها صورت گیرد .
مفهوم تدریس به آن قسمت از فعالیت های آموزشی که با حضور معلم در کلاس درس اتفاق می افتد اطلاق می شود . تدریس بخشی از آموزش است و همچون آموزش یک سلسله فعالیت های منظم ، هدفدار واز پیش تعیین شده را در بر می گیرد و هدفش ایجاد شرایط مطلوب یادگیری از سوی معلم است . به آن قسمت از فعالیت های آموزشی که به وسیله ی رسانه ها و بدون حضور و تعامل معلم با دانش آموزان صورت می گیرد به هیچ وجه تدریس گفته نمی شود. بنابر این آموزش معنایی عامتر از تدریس دارد . به عبارت دیگر می توان گفت هر تدریسی آموزش است ،ولی هر آموزشی ممکن است تدریس نباشد .
چهار ویژگی خاص در تعریف تدریس وجود دارد که عبارتند از :
الف ) وجود تعامل بین معلم و دانش آموزان
ب) فعالیت بر اساس اهداف معین واز پیش تعیین شده
ج ) طراحی منظم با توجه به موقعیت و امکانات
د) ایجاد فرصت و تسهیل یادگیری . » ( شعبانی ،ص 9 ، 1382)